به گزارش بازی دراز، این ستاد، در سال 1363 به «شورای عالی انقلاب فرهنگی» تبدیل شد که تاکنون مشغول فعالیت است و نهادی سیاستگذار و گاه قانونگذار محسوب میشود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، یکی از مهمترین اهداف پساانقلابی تغییر مناسبات اجتماعی برای نیل به جامعهای توحیدی بود که با پشتوانه اندیشه دینی که قرار بود دنبالهرو الگوهایی مانند حکومت امام علی (ع) باشد، میخواست عدالت، استقلال و آزادی را به ارمغان بیاورد. الگوهایی که در نظریه «ولایت فقیه» امام خمینی تدوین نظری شده بودند و توسط نظریهپردازانی چون دکتر شریعتی و استاد مطهری در سالهای پیش از انقلاب در جامعه ترویج شده بود، از اسلام یک ایدئولوژی انقلابی ارائه کرده بود. امام خمینی(ره) با رهبری کاریزماتیک، گفتاری سیاسی از اسلام ارائه کرد و شریعتی که او را معلم انقلاب نام نهادهاند، با احیای نمادهای تاریخ شیعه موفق به بسیج اجتماعی بهویژه در میان جوانان طبقات گوناگون شهری شد. «اسلامگرایی» را میتوان گفتمانی اخلاقی- سیاسی توصیف کرد که با برگرفتن آموزههای دینی و فقهی با انگیزه مسلط کردن این آموزهها بر نهاد دولت و سایر نهادهای اجتماعی، انقلابی شده بود و کسب قدرت سیاسی را هدف گرفت؛ چنانکه امام خمینی در سال 1343 گفته بود: «اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کردهاند.»
در سالهای ابتدایی استقرار حکومت جمهوری اسلامی، فضای دانشگاهها در اختیار گروههای سیاسی چپگرا بود که کمکم با نظام مستقر به مخالفت میپرداختند. اسلامیسازی دانشگاهها یکی از اولین تلاشهای حکومت برخاسته از انقلاب اسلامی برای بسط گفتمان «اسلام انقلابی» در نهادها و ارکان جامعه بود، چنانکه از روزهای ابتدایی انقلاب قامت نماز جمعه در محل زمین فوتبال دانشگاه تهران بسته میشد. اختلافات و تنشهای فکری و سیاسی که بالا گرفت، کار به جایی رسید که دانشگاه به جای محل علم، عرصه نزاع سیاسی گروهها شد. در بهار 1359 دانشگاهها تعطیل شدند و ستاد انقلاب فرهنگی آغاز به کار کرد. با بازگشایی مجدد دانشگاهها در سال 1363، دانشگاه عرصه اعمال نظر مدیران مکتبی و دانشجویان مذهبی (بهویژه اعضای انجمنهای اسلامی) شد و بسیاری از اساتید وابسته به نظام پهلوی و اساتید غربگرا اخراج شدند.
روند تاریخی
در طول دهه شصت، شورای عالی انقلاب فرهنگی در کنار سایر نهادها چون «وزارت فرهنگ و آموزش عالی» وظیفه اصلی اسلامیسازی دانشگاهها را به عهده داشت. طرحهایی چون اصلاح محتوای کتابهای درسی و گزینش اساتید در این دوره بهطور گسترده اجرا و پایهگذاری شد.
در دهه هفتاد یکی از بحثهای تازه و پردامنه فضای فرهنگی و سیاسی کشور «شبیخون فرهنگی» و «تهاجم فرهنگی» بود. در این دوره مصادیق تهاجم فرهنگی بیشتر شامل تولیدات فرهنگی و رسانهای غربی میشد. اما در نیمه دوم دهه هفتاد، منتقدان دولت اصلاحطلب، این دولت و بخشی از روشنفکران، روزنامهنگاران و دانشجویان حامی آن را به غربگرایی و پیروی از اندیشههای مادی و سکولار متهم میکردند. آنها معتقد بودند شعارهایی چون آزادیخواهی، جامعه مدنی و تنشزدایی با غرب؛ تلاشی برای سوق دادن جامعه به سوی ولنگاری فرهنگی و زدودن آیینها و شعائر دینی و دور شدن از آرمانهای انقلاب اسلامی است.
با به قدرت رسیدن محمود احمدینژاد در نیمه دهه هشتاد، در دانشگاهها تحت عنوان اسلامیسازی آییننامههای پوشش و لباس تدوین شد. برخی از گروهها و رشتههای تحصیلی مانند «اقتصاد توسعه» در دانشگاه علامه طباطبائی و «مطالعات زنان» در دانشگاه تهران منحل و برخی رشتهها مانند «مطالعات فرهنگی» و «علوم ارتباطات» از پذیرش دانشجو منع شدند.
در مهرماه سال 1388، شورای عالی انقلاب فرهنگی اقدام به تأسیس «شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی» کرد. برخی اساتید باسابقه بازنشسته شدند و شماری از دانشجویان بهدلیل مخالفت با سیاستهای دولت، ستارهدار و محروم از تحصیل شدند. در این دوره، هزینه تحصیل در دانشگاهها بالا رفت و بسیاری از تسهیلات رفاهی دانشجویان حذف شد. دانشگاهها تحت عناوین دورههای نوبت دوم، مجازی و در چارچوب پردیسهای پولی و بینالملل به پذیرش دانشجو پرداختند، بهطوری که 78درصد از قبولشدگان کنکور، جذب دانشگاههای پولی میشدند.
«شورای تحول و ارتقای علوم انسانی» نیز شروع به تغییر سرفصلها و محتوای رشتههای دانشگاهی کرد. در متن مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی آمده است: «با هدف ایجاد تحول پایدار در علوم انسانی و بهمنظور طراحی، سازماندهی، برنامهریزی، مدیریت و هدایت تحول علوم انسانی در دانشگاهها و مراکز آموزشی و پژوهشی، به استناد ماده 18 آییننامه داخلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی تحت نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی تأسیس میشود.» همچنین در بخش «اهداف» آمده است: «ابتنای علوم انسانی بر مبانی نظری جمهوری اسلامی و انسانشناسی اسلامی، اصلاح و ارتقای آموزش و پژوهش در علوم انسانی در جهت انطباق با سیاستها و راهبردها و کارآمدسازی آن در شئون کشور و هماهنگ و همافزا شدن نهادهای مسئول و فعال در حوزه علوم انسانی.»
شورای تحول و ارتقای علوم انسانی 16 کارگروه تخصصی دارد که از آن جمله میتوان به کارگروههای علوم سیاسی، حقوق، علوم اقتصادی، هنر، مدیریت، مطالعات زنان و خانواده، معماری و شهرسازی و فلسفه اشاره کرد. همچنین شورای تحول 14 عضو دارد که از اعضای آن میتوان غلامعلی حدادعادل (رئیس شورای تخصصی تحول و ارتقای علوم انسانی)، حجتالاسلام حمید پارسانیا (رئیس کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی)، حجتالاسلام علی مصباح یزدی (نماینده مؤسسه پژوهشی امام خمینی) و عبدالحسین خسروپناه (رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران) را نام برد.
نقدها و نظرها
اسلامیسازی علوم انسانی موافقان و مخالفان جدی و مهمی دارد که هر یک از منظری به موضوع میپردازند. بررسی و معرفی نظریات تمامی آنها امکانپذیر نیست، لذا تنها به معرفی سه نمونه اکتفا میکنیم.
از مهمترین مدافعان و نظریهپردازان اسلامیسازی علوم انسانی «آیتالله مصباح یزدی» است. وی اردیبهشت 1391 در کنگره علوم انسانی اسلامی، در سخنرانی با عنوان «منظور از اسلامیسازی علوم چیست» گفت: «ما وقتی میگوییم اسلامیسازی علوم، منظور این است که مبانی علوم را اثبات کنید، بعد ارتباط مبانی با مسائل را مشخص کنید. مبانی صحیح از نظر عقل و نقل یکی است. جایگاه عقل در معرفتشناسی است که مشخص میشود و معلوم میشود همه چیز در تجربه خلاصه نمیشود. وقتی وارد مسیر اثبات مبانی علوم شویم، نهایتاً خواهناخواه اسلامی خواهند بود.» وی در ادامه میگوید: «ویژگی انقلاب ما این است که از روز اول خداوند به ما اثبات کرد که فوق اسباب عادی، نظام دیگری هست. در جبههها به ما نشان داد که با دست خالی هم میشود با پیشرفتهترین تکنولوژی نظامی مبارزه کرد. ما خیال کردیم این مددها مختص جبهه است. اما الان باید بفهمیم خدای جبهه با خدای دانشگاه یکی است. اگر روحیه جوانان رزمنده را پیدا کنیم در آزمایشگاه هم خداوند مددهای غیبی میرساند. خدای اقتصاد و بازار هم خدای جبهه است.»
حجتالاسلام احمد حسین شریفی (دانشیار موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی) در کتاب «مبانی علوم انسانی اسلامی» مینویسد: «با توجه به تأثیرپذیری شدید علوم انسانی از باورها و ارزشها، هم در عرصه گردآوری و هم در عرصه داوری، وظیفه ما این است که آنها را در راستای باورها و ارزشهای اصیل، حقیقی، معقول و صحیح که همان باورها و ارزشهای اسلامی است، سوق دهیم و این یعنی آنکه علوم انسانی اسلامی را تولید و عرضه کنیم.»
بیژن عبدالکریمی دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد از منتقدان اسلامی سازی علوم انسانی در سخنرانی سال 1390 در دانشگاه ادیان و مذاهب؛ عنصر اساسی در علوم انسانی اسلامی را سیاست معرفی کرده و گفته بود: «نگرانی من این است که اسلام در حال تبدیل شدن به گفتمان قدرت است و این قدرت قصد نفوذ در همه حوزهها را دارد که ازجمله آنها علوم انسانی است، این مسئله بسیار خطرناک است. گویی تاریخ به دو قسمت تقسیم میشود: بخشی از تاریخ، قدسی و بخش دیگر تاریخ عرفی است. در بخشی خدا حضور دارد و در بخش دیگر گویی خدا حضور ندارد و گویی تاریخ غرب، علم جدید، علوم انسانی و سنت متافیزیک جدید به تاریخ غیر رحمانی تعلق دارد و هر آنچه به سنت تاریخی ما مرتبط است، بخشی از تاریخ قدسی است ... بهجای اینکه ادعای اسلامی کردن دانشگاهها و علوم و جهان را داشته باشیم، بیش از آنکه به تغییر علوم بیندیشیم، باید به تغییر خود بیندیشیم. قبل از اینکه به تغییر علوم بیندیشیم باید نگاه خود را به علوم تغییر دهیم. پس با این کار مفهوم علوم اسلامی انسانی جایگاهی نخواهد داشت. »
بررسی انتقادی
در حوزه علوم انسانی، اگر جریان دستیابی به شناخت و معرفت را کوششهای فعالانه فکری برای ارائه توضیح پدیدارها از طریق سازمان دادن مفاهیم و فرضیهها تعریف کنیم، امروزه دیدگاه غالب در معرفتشناسی این است که ذهن شناسنده فعالانه در جریان معرفت و سازمان دادن موضوعات شناخت دخالت میکند. کانت معتقد بود که روابط علِّی محصول استنتاج عقلانی انسان است. معرفتشناسی مرسوم امروز در غرب، با تأکید بر اهمیت جایگاه ذهن شناسنده در جریان شناخت بهوجود آمده است. در علوم انسانی ذهن شناسنده (فعال شناخت) خود تبدیل به موضوع شناخت میشود، در نتیجه مباحث معرفتی در علوم انسانی پیچیدهتر از علوم طبیعی است. در نگاه جدید، هیچکس نمیتواند مدعی شود که به مخزن حقایق دست یافته است. جریان جستوجوی معرفت همانند مسابقهای پایانناپذیر است که همه میتوانند در آن شرکت کنند. درنتیجه امکان تحقق آزادی، تساهل و برابری بالقوه بهوجود میآید. در طول تاریخ نیز جریان علم تکخطی و یکنواخت نبوده است و همواره اندیشمندانی پیدا شدهاند که باورهای علمی گذشته را رد یا اصلاح کنند. لذا آزادی در اندیشهورزی شرط اول برای تحقق هرگونه تغییر و تحول در علوم خصوصاً علوم انسانی است.
امروزه انبانی از تجربههای ذیقیمت متعلق به فرهنگها و تمدنها و دورههای مختلف در دسترس بشر است. تردیدی نیست که هیچ قوم یا گروهی نمیتواند نسبت به این مجموعه از تجارب بیاعتنا باشد. علوم انسانی نیز مجموعهای از تجارب و دستاوردهای بشر است که در طی قرنها انباشته شده است. در زمانه کنونی نکات معرفتشناسانه ارجمندی بر ابنای بشر روشن شده است. آدمی نهتنها به بسط معرفت خود و بسط روشهایی برای بسط معرفت خود توفیق یافته، بلکه به بسط روشهایی برای تصحیح و تنقیح نیز توانا شده است. پرسشی که سیاستگذاران و تصمیمسازان باید به آن پاسخ دهند این است که «از آموزش عالی چه انتظاری داریم؟» عموماً پاسخ آنها به این سؤال، به این برمیگردد که چه مدلی از انسان و جامعه در ذهن دارند و تربیت چگونه انسانی و خلق چه نوع جامعهای را هدف خود میدانند.
سیاستگذاران در ایران نقش هدایتگری و مربیگری پیدا کردهاند. همچنانکه در حوزه اقتصاد خود را مسئول توسعه و مدیریت شاخصهای کلان اقتصادی میدانند، در زمینههای اجتماعی، دینی و سیاسی نیز کموبیش همین نقش را ایفا میکنند. «نهاد دولت» در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی نیز به طریق اولی خود را مسئول تدوین سیاستها، تدوین محتوا و انتخاب و گزینش معلم و استاد و دانشجو میداند و برای «رشد علمی» و «تولید علم» بودجه تعیین میکند. دولت در سالهای اخیر با اعمال سیاستهای خصوصیسازی و پولیسازی دانشگاهها، مدیریت آموزش عالی را تبدیل بهنوعی مدیریت اقتصادی کرده است. درنتیجه این سیاستها دسترسی بسیاری از طبقات اجتماعی به آموزش عالی باکیفیت محدود شده است، کارآفرینی بر اندیشهورزی ارجحیت پیدا کرده است، پژوهشهایی که سود اقتصادی داشته باشند بر آموزش اولویت دارند و در این میان، علوم انسانی به علت ارتباط کمتر با بازار تولید و سرمایه، از بودجهها سهم کمتری دارد، درنتیجه مهجورتر از گذشته شده است.
سرمایهگذاری دولت در عرصه پژوهش باید ناظر به ایجاد و بسط توانایی ملی، خلق موقعیتها و فرصتها باشد. اصولاً امروزه یکی از معیارهای اصلی توسعهیافتگی یک جامعه میزان دسترسی افراد به فرصتهاست. آنجا که علم نظری هدایتکننده اصلی به سمت خلق موقعیتها و فرصتهای تازه و فهم و درک نو است اتخاذ تصمیم در خصوص تنظیم اهداف و تعیین اولویتها باید بر عهده جامعه علمی گذاشته شود. در غیر اینصورت دولت تنها نقش توزیعکننده رانت را ایفا خواهد کرد. خلاقیت، ایدهها و ابداعات نو تنها در سایه آزادی اندیشه متولد میشوند و نگارش بخشنامهای اهداف و آرزوها پشت درهای بسته هیچگاه در هیچ نقطهای از جهان به توسعهی علم و فناوری منجر نشده است.
دهههاست که کشورهای پیشرفته صنعتی در تلاش برای بالا بردن توان نوآوری در جوامع خود، درگیر رقابتی شدید برای جذب نخبگان علمی شدهاند. این کشورها به این نکته پی بردهاند که سه عامل مؤثر در رشد و جذب نخبگان عبارت است از فناوری(Technology)، توانایی و قریحهی ذهنی(Talent) و تسامح (Tolerance) که از آنها با عنوان سه T یاد میشود. در حالی که سیاستگذاریها در عرصه آموزش عالی در ایران نهتنها به جذب و پرورش نخبگان منجر نشده است بلکه با معضلات بزرگی چون خروج نخبگان از کشور، رواج مدرکگرایی، پایاننامه و مقالهفروشی، و تولید انبوه مقالات بدون ارجاع مواجه است. رشد علوم و تحول در آن به متغیر سرمایه اجتماعی وابسته است. سرمایه اجتماعی ناظر به آن جنبهها از سازماندهی اجتماعی، نظیر شبکهها، هنجارها و اعتماد اجتماعی است که هماهنگی و همکاری میان کنشگران را بهمنظور دستیابی به بهرههای متقابل افزایش میدهد. اعتماد به مرور زمان و از طریق تجربههای مثبت شخص از تعامل با دیگران حاصل میشود. حال آنکه برخوردهای سیاسی با دانشگاهیان، میان دانشگاه و حاکمیت سیاسی دیوار بلند بیاعتمادی ایجاد کرده است.
در طول نزدیک به یک دهه گذشته گاه شاهد روشهای ناکارامد برای اسلامیسازی علوم انسانی بودهایم. روشهایی مانند تغییر سرفصلهای دروس دانشگاهی و حذف و اضافه نمودن یکشبه رشتهها و دروس دانشگاهی و جایگزینی اساتید منتقد و مخالف با اساتیدی که به پروژه اسلامیسازی باور یا با آن همکاری دارند. همانطور که توسل به سیاستهای اقتصادی مبتنیبر رانت به اقتصاد کشور آسیب زده است و شبکهای از روابط رانتی و فساد سیستمی ایجاد کرده است، در حوزه آموزش عالی نیز اعتماد و سرمایه اجتماعی آسیب دیده و دانشگاه به محلی برای پرورش هواداران و مبلغان سیاستهای رسمی بدل می شود.
آخرین مطالب
- ■همه سیاستهای ترامپ به نفع نفت آمریکا نیست
- ■قیمت نفت با کاهش ذخایر آمریکا صعودی شد
- ■بانکهای چینی در معرض تحریم
- ■استفاده ایرباس از تیتانیوم ممنوعه
- ■بازدید مسئولین از کارگاه تولیدی عسلطبیعی در شهرستان
- ■بیتکوین آماده شد
- ■بیتکوین آماده شد
- ■رشد اقتصادی روسیه رقم خورد
- ■آمادگی کامل هلالاحمر برای پوشش مراسمات گرامیداشت سالروز عملیات بازیدراز
- ■توصیههایی برای بهبود عملکرد پیامرسانهای بومی
پربازدیدترین ها
- ■پس از عملیات «وعده صادق»، ایران جدیدی متولد شد/ پروژه جنگ هراسی در ایران فروپاشید
- ■بازدید مسئولین شهرستان از آماده سازی یادمان بازی دراز
- ■عملیات وعده صادق سیلی کمرشکن به رژیم صهیونسیتی بود / تثبیت قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران در عملیات وعده صادق
- ■آغاز برداشت محصول باقلا از مزارع شهرستان
- ■آغاز برداشت باقلا از مزارع سرپلذهاب
- ■آغاز برداشت نوبرانه گوجهسبز وبرگزاری مراسم روز مزرعه در شهرستان
- ■سپاه پاسداران نقش مهمی در برقراری امنیت دارد
- ■آمادگی مومنین برای حضور در میعادگاه عاشقان در روز آدینه
- ■بازدید سردار قنبری جانشین سپاه حضرت نبی اکرم (ص) استان کرمانشاه از یادمان شهدای بازی دراز
- ■عملیات «وعده صادق» شکست ترمیم ناپذیری بر اشغالگران قدس تحمیل کرد
- ■برداشت گوجهسبز از باغات سرپلذهاب آغاز شد
- ■ارتفاعات بازیدراز به دلیل اشراف کامل برمناطق وسیعی از محور غرب از موقعیت مهمی برخوردار بود / نقش امدادهای غیبی در موفقیت عملیات بازیدراز
- ■مهلت یک هفتهای داوطلبان مرحله دوم انتخابات مجلس برای تبلیغات
- ■پهپادهای کوچک، قاتل تانکهای ناتو در جنگ اوکراین
- ■احتمال حاکمیت «لانینا» بر کشور از تابستان
- ■زاخارووا: حمایت آمریکا بحرانهای تایوان، اسرائیل و اوکراین را بدتر میکند
- ■سپاه نماد قدرت بینالمللی ایران اسلامی است
- ■سرپلذهابیها از نقشآفرینی پاسداران در اعتلای نظام گفتند
- ■قدرت سپاه پاسداران فرامنطقهای است
- ■از شکست کامل تا از دست رفتن اراضی
نگاهی انتقادی به یک دهه تلاش برای اسلامیسازی علوم انسانی:
از اسلامیسازی تا تکصدایی در علوم انسانی
- بومیسازی یا اسلامیسازی علوم انسانی را میتوان بخشی از تلاش برای اسلامیسازی دانشگاهها دانست که با تشکیل «ستاد انقلاب فرهنگی» و تعطیلی دانشگاهها در سال 1359 بهطور رسمی آغاز شد.