پربازدیدترین ها

سرویس: ویژه کد خبر: 217225 ۱۳:۰۲ - ۱۳۹۷/۰۵/۱۴

گفتگو تفضیلی:

داستان نویسان کرمانشاه، به شدت کم کارند

بازی دراز1404: رضا جمشیدی خبرنگار همشهری در استان کرمانشاه می گوید:زلزله که اتفاق بود وگذشت..ولی جنگ یک جریان بود وهنوز هم درتاروپود مردمان ما ریشه دوانیده وقصد رفتن هم ندارد. دوستانی که دراین وادی قلم میزنند، به شدت کم کارند. بدون تعارف کرمانشاه درادبیات جنگ ودفاع ، نسبت به جنوب کشور رتبه پایین تری راداراست.

داستان نویسان کرمانشاه، به شدت کم کارند

به گزارش بازی دراز، داستان، اگر چه در جوانی و بزرگسالی ممکن است یک انتخاب برای خوانش باشد اما در کودکی جزو جدایی ناپذیر زندگی هر یک از ما بوده است و از این رو همواره کشش و گرایش به طرف خواندن داستان در وجودمان موج می زند.در شهری مرزی که بوی محرومیت، جنگ و حالا هم زلزله از کوچه پس کوچه های آن می آید، ذهن های خلاقی هر از چند گاه نام این شهر را با ادبیات ، هنر و موسیقی پیوند می دهند.

 

حسین مرادی یکی از آنهایی است که با سرپلذهاب آنقدر خو گرفته که جنگ و زلزله هم او را از ریشه اش جدا نکرد. داستان نویسی  که ظرفیت های بزرگی دارد ولی آنها را در وسواس هایش محبوس کرده است و اگر قدر خودش را بداند و به واژه ها بی رحمی نکند نامی بزرگ به مانند شخصیتش، در عرصه داستان از وی به جا می ماند. حسین مرادی  به مانند داستان هایش آنقدر دوست داشتنی و محجوب است که راهی جز مصاحبه و گفتگو با وی به ذهنم نرسید.

خودت را بیشتر معرفی کن :

حسین مرادی چهل ساله هستم,ادبیات خوانده ام، از اواخر دهه ۷۰ وتاهمین امروز ارتباطم رابا انجمن ادبی سرپل زهاب و اهالی آن ادامه داده ام. دوستان خوب وارزشمندی داشته ام واز آنها هم بسیار آموخته ام، نمیخواهم جای کسی رابگیرم. ازوقتی که خودم را شناخته ام دغدغه هایم را با مداد نوشته ام والان که نگاه میکنم می بینم دغدغه هایم بسیارند، هنوز هم در حال آزمون وخطا هستم داستان را برگزیده ام، چون سرراست ترین زبانِ زندگیم همین بوده است...واین وادیِ سخت وشیرین، عطش مراسیراب میکند.

داستان از چه زمانی در ذهنت متولد شد؟

نمی شود در طول وعرض جغرافیای این مردمان حرکت کرد و نشانه هاراندید،دردها ورنج های تاریخی راتاب آورد وبه این همه آرشیو ارزشمند بی توجه بود!. داستان در خون وسرشت مردم ایران زمین نهادینه است. فقط باید به جریانش انداخت وصیقلش داد، شهری که انسان دارد،داستان هم دارد...وکرمانشاه هنوز هم لبریز انسانیت است.

از ظرفیتهای داستان نویسی در کرمانشاه بگویید؟

کرمانشاه نیز مانند همه شهرهای این سرزمین، از نظر من معمولی ست. اینکه جایگاهش درادبیات داستانی، کجای ایران بوده، مربوط به سابق است و بدون تعارف، ما میراث دار پُر توشه ای برایش از این حیث نبوده ایم. هرچند نمی توان حضور بزرگان دیروزش را براحتی انکار کرد اما جای خالی داستان نویسی را میشود امروز درلابلای ادبیاتش دید واحساس کرد.

با توجه به پیشرفت تکنولوژی و ظهور تلویزیون و ماهواره و بازیهای اینترنتی و...آیا فکر می کنید داستان هنوز هم جذابیتهای خودش را دارد؟

 

بدون تردید این عناصروعوامل تاثیر وحشتناکی بر همه احوال زندگی وخاصه ادبیات داشته است.در مملکتی که سرانه مطالعه اش،گاه به کمتر از چند دقیقه ختم میشود!! وجوانانش حتی در سالن های کتابخانه، موبایل دست میگیرند وبازی میکنند، قطعاَ بی تاثیرنبوده. شاید مشکل ازاینجا شروع شده که بپرسیم:آیا تقصیر امثال مانبوده که دراین وادی کم کاری کرده ایم؟وقتی هنرمندان، سطح کارهایشان را تنزل بدهند و شروع کنند به تقلیدهای دست چندم ازهمدیگر، آیا انتظاری هست از مردم که کتاب بخوانند ویا موسیقی خوب گوش بدهند؟حالا بنده سئوال میکنم ازشما...آخرین کتاب خوبی که خواندید کی بوده؟در چه حوزه ای؟اینها همه یعنی اینکه باید جدی تر و تاثیرگذار تر به ادبیات نگاه کنیم.

 

جایگاه شهری مانند سرپل زهاب که جنگ و زلزله را تجربه کرده در داستان نویسی کجاست؟

زلزله که اتفاق بود وگذشت..ولی جنگ یک جریان بود وهنوز هم درتاروپود مردمان ما ریشه دوانیده وقصد رفتن هم ندارد. دوستانی که دراین وادی قلم میزنند، به شدت کم کارند. بدون تعارف کرمانشاه درادبیات جنگ ودفاع ، نسبت به جنوب کشور رتبه پایین تری راداراست.

 

از مجموعه داستان های در دست چاپتان بگویید.

یک مجموعه داستانم مربوط به گذشته است که قصدم اینست که بزودی چاپ کنم. متاسفانه چون فاصله ام بیشتر وبیشترشده، به نسبت وسواس من را هم زیادتر کرده وبه نوعی برای کارهای بعدیم سد شده! یک جورهایی باید از این مرحله عبورکنم وحالا کارهای بعدی را به وقتش تقدیم میکنم. کارهایی که آماده اند.شامل  یک مجموعه داستان کوتاه، یک داستان بلند ومجموعه ای از خاطره نویسی ها وروزانه نگاری های شخصی من در ایام زلزله است که امیدوارم بتوانم انها را به چاپ برسانم.

 

بومی گرایی تا چه اندازه در آثار شما وجود دارد؟

بومی گرایی یک زمانی در این مملکت نظریه روشنفکرانی بود که میخواستند به جریان ادبیات سمت وسو دهند  و با آن در برابر مُدرنیسم مقابله کنند. یعنی به نوعی به داشته های دنیای غرب حمله کنند وخودشان را به باورهای شخصی شان مجهز کنند. معنی  بومی گرایی در آن روزگار همین بود. اما الان به نظرم تعریفش بسیار متفاوت است. در مجموع من سعی کرده و میکنم در داستانهای بلند به باورها، ریشه ها واصالتهایی که مردمان دیارم داشته اند، دقت داشته باشم و اینکه در این راه چقدرموفق بوده ام؟ را نمی دانم. هرچند اصراری هم براین کار ندارم.

 

مهمترین مشکلاتی که سر راه هنرمندانی مانند شما قرار دارد چیست؟

قطعاً داستان به نسبت شعر، بستر مناسب تری برای رشد لازم دارد.نگاه ممیزی وقیچی شده به آن باعث لطمه بیشتر به نویسنده شده و انزوایش را شدت می بخشد. نبود کارگاه های داستان نویسی، ایجاد موانع برسر راه انجمن های ادبی ودخالت های گاه وبیگاه، دلیل تراشی وکاغذبازی های رایج واداری، نبود مدیران کاربلد در دستگاههای مربوطه به موقع خودش رمق اهالی ادبیات را گرفته است وآنها را عذاب داده وهنوز هم می دهد.

 

به نظرتان ذائقه مخاطب امروزی کدام نوع از داستان است؟

نظرشخصی من صددرصد صحیح نیست اما من فکر میکنم داستان هم، همسو با تمام اتفاقها وجریانهای ادبی وهنری دنیا درحال پوست اندازی است وهر روز تعریف دقیق تر وشفاف تری ازآن عرضه میشود. با کارهای جدیدی که دراین عرصه می بینم، من به شخصه داستان کوتاه را ترجیح می دهم اما هنوز هم عاشق داستان هایی امثال «مرشد ومارگریتا» هستم.

 

حرف پایانی؟

کاش در دنیایی زاده می شدم که اهالی هنرش را با هم در عناد نمی دیدم.فکر میکنم آن دنیا به مراتب جای بهتری می بود.ممنون از وقتی که بمن دادید....بااحترام.